خاطرات من از دانشگاه صنعتی شریف

پرویز دوامی 

دانشگاه شریف(قسمت سوم)                                                                                                                                                   ویرایش شده

همانطور که قبلا اشاره کردم من به علت شاگرد اول بودن یکی از دانشکده های هنرسرای عالی قرار بود بعد از فارغ التحصیل بورسیه دکتری در یکی از دانشگاه های خارج از کشور شوم. من به در خواست مرحوم دکتر هنربخش رییس هنرسرای عالی قرار شد چند آزمایشگاه فیزیک، حرارت، نور و الکتریسیته برای هنرستان وابسته به هنرسرای عالی ایجاد کنم و استفاده از بورسیه ام را دو سه سال به تاخیر بیندازم. من هم اینکار را به قیمت از دست رفتن بورسیه ام انجام دادم. در آن سال ها قرار بود دانشگاه صنعتی آریا مهر برای حمایت از صنعتی شدن کشور به مدیریت آقای دکتر علی مجتهدی تشکیل شود. شادروان مهندس پیروزنیا که معاونت فنی هنرسرای عالی را داشتند با چنین سمتی به دانشگاه آریا مهر درحال تاسیس آمدند. چون ایشان در هنرسرای عالی استاد من بودند و در جریان انجام نشدن بورسیه من قرار گرفتند به من پیشنهاد کردند که به این دانشگاه جدیدالتاسیس بپیوندم. آقای دکتر مجتهدی برای ایجاد کادر علمی این دانشگاه به اروپا و آمریکا رفتند و حدود ۵۰ نفر از بهترین استادان و فارغ التحصیلان دانشگاه های خارج را به ایران آوردند. اصولا تمایل آقای دکتر مجتهدی بیشتر به فارغ التحصیلان خارج از کشور بود و آنان با سمت مربی، استادیار، دانشیار و استاد استخدام می شدند. به هر حال تصمیم گرفته شد که شاگردان اول دانشگاه های داخلی نیز به عنوان دستیار استخدام شوند. در آن سال ها حقوق مربی ۳۶۰۰ تومان در ماه و حقوق دستیاران ۲۰۰۰ تومان در ماه بودو این تبعیضی بود که بین فارغ التحصیلان ایران و خارج از کشور قائل بودند. البته قرار بود دستیاران بعد از چهار سال خدمت در دانشگاه، بورسیه دکتری خارج از کشور را دریافت دارند. تجربه نشان داد که این انتخاب اقدام بسیار مفیدی بود. این افراد به سرعت به مقام استادی و شادروان دکتر رنجبر به ریاست دانشگاه صنعتی شریف رسیدند. در یکی از سال ها پرداخت حقوق ما چهار پنج روز با تاخیر پرداخت شد و من در آن زمان ازدواج کرده بودم و حقوق ۱۸۰۰ تومان در ماه که ۵۰۰ تومان آن هم اجاره خانه بود تکافوی هزینه های زندگی را نمی داد. بعد از پرداخت حقوق پیش صاحبخانه رفتم و ضمن عذرخواهی از تاخیر در پرداخت اجاره خانه مبلغ ۵۰۰ تومان به ایشان دادم. صاحبخانه که مهندس ساختمان بود و مالک ۶ آپارتمان و یک پاساژ بزرگ بود به من گفت من پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه در شهرداری تهران به عنوان کارشناس ساختمان استخدام شدم بعد از مدتی متوجه شدم حقوق شهرداری تکافوی زندگی من را نمی دهد. اصولا حقوق دولتی نظیر دم الاغ است نه کوچک می شود نه بزرگ. لذا شهرداری را ترک کردم و ابتدا یک مغازه درب و پنجره سازی باز کردم و با گذشت زمان به ثروتی که امروز دارم رسیدم. من پیرو نصیحت ایشان به فکر افتادم برای حمایت از خانواده ام در این روزها یک آگهی استخدام یک مهندس مکانیک توسط مجتمع بزرگ خانواده مرحوم خسروشاهی نظیر داروسازی، کارخانه های تولید کننده ی مواد غذایی و … برخوردم که به عنوان مدیر فنی مجتمع ایشان آگهی داده بودند. به بخش اداری این شرکت مراجعه کردم. آقایی که مدیر اداری آنجا بود با من مصاحبه کردند و گفتند رشته ی متالورژی چیست ما مهندس مکانیک می خواهیم. گفتم متالورژی به مهندسی مکانیک نزدیک است. ایشان در خواست من را گرفتند و گفتند از نتیجه ی کار شما را مطلع می کنم. دو سه روز بعد از دفتر فرزند آقای خسروشاهی به من زنگ زدند که برای مصاحبه به دفتر ایشان بروم. در روز موعود به آن جا رفتم پس از مصاحبه فرزند آقای خسروشاهی گفتند شما را می پذیریم. حقوق من حدود ۵ برابر حقوق دانشگاه بود به اضافه یک خودرو با راننده و یک آپارتمان ۴۰۰ متری در خیابان نفت. من قبول کردم که یک هفته ای در آن جا کار کنم. مدیریت فنی آن جا کار سختی نبود و بخش فنی حدود ۸۰ نفر کارمند و کارشناس فنی در اکثر زمینه ها داشت. من برای انجام کارها به سهولت از تخصص آن ها استفاده می کردم. من اول تعجب کردم که چگونه مرا که جوانی کم تجربه بودم برای این شغل مهم پذیرفته اند. بعدا متوجه شدم یکی از داماد های خانواده آقای خسروشاهی استاد فیزیک دانشگاه شریف هستند. ایشان از من تعریف کرده بودند لذا آن ها به استخدام من علاقه مند شده بودند. در آن زمان آقای دکتر امین رییس دانشگاه آریامهر بودند و از نظر مدیریتی انسانی بسیار توانا و دانشگاه را به خوبی اداره می کردند. ایشان مرا خواستند و پرسیدند چرا می خواهید دانشگاه را ترک کنید. من مسئله تفاوت حقوق فارغ التحصیلان داخل و خارج را مطرح کردم و تفاوت حقوق ۲۰۰۰ تومان با ۳۶۰۰ تومان را یکی از دلایل نارضایتی خود مطرح کردم. ایشان گفتند من ماهانه ۱۶۰۰ تومان اضافه حقوق به شما پرداخت می کنم تا این تبعیض در مورد شما انجام نشود. شما هر ماهه می توانید این رقم را از دفتر من دریافت دارید. من چنان از توجه آقای دکتر امین به خودم خوشحال شدم که تصمیم گرفتم به دانشگاه برگردم و آنقدر که توجه ایشان به خودم برایم لذت بخش بود که پرداخت کسری حقوق مرا تحت تاثیر قرار نمی داد. چندین ماه گذشت و من هرگز به دفتر ایشان مراجعه نکردم. روزی آقای مهندس پیروزنیا از من پرسیدند که شما چرا برای دریافت کسری حقوق خود به دفتر آقای دکتر امین مراجعه نمی کنید ایشان کسری حقوق شما را از بودجه ی دانشگاه پرداخت می کنند. به ایشان گفتم ارزش توجه ایشان به فعالیت های من در دانشگاه برای من مهم تر از مبلغی است که ایشان قرار است ماهانه به من پرداخت کنند. به هر حال من هرگز برای دریافت این پول مراجعه نکردم. خاطره دیگری که دارم روزی به کارگزینی دانشگاه برای انجام تشریفات استخدام خود مراجعه کردم. در آن جا ملاحظه کردم جوانی لاغر اندام نشسته و منتظر انجام تشریفات استخدامی خود است. نام ایشان را پرسیدم گفتند من علی باکری هستم و شاگرد اول شیمی از دانشگاه تهران. ایشان فردی بسیار متعهد به کارشان بودند و آزمایشگاه تحت سرپرستی خود را به خوبی اداره می کردند. اکثر شب ها تا دیروقت در دانشگاه می ماندند و امکانات آزمایشگاهی را برای آموزش دانشجویان فراهم می کردند. بعد از چهار سال در سمت دستیاری همه همکاران که این سمت را داشتند بورسیه دکترای خود را دریافت کردند. من وقتی از آقای مهندس علی باکری سوال کردم که شما به کدام دانشگاه برای ادامه تحصیل می روید اظهار داشت من به علت داشتن مادر پیرم علاقه مند به رفتن به خارج از کشور نیستم. در زمانی که من در انگلستان تحصیل می کردم در کمال ناباوری شنیدم آقای مهندس باکری مرحوم شدند. گفتند ایشان نیمی از حقوق خود را به سازمانی که به آن تعلق داشت می داده و نیمی را به مادرشان. آن چه که واقعا باعث تعجب من شد ایشان با همه علایق سیاسی چقدر مسئولیت پذیر بودند و تا چه حد در کار در دانشگاه کوشا بودند. دانشجویان بسیار ایشان را دوست داشتند و آزمایشگاهی که ایشان اداره می کردند نمونه همه آزمایشگاه ها بود.

آقای دکتر مجتهدی اولین نایب تولیت دانشگاه شریف انسانی بسیار سختکوش، عاشق ایران و خدمات بزرگی به فرهنگ کشور با تاسیس و مدیریت دبیرستان البرز داشتند. از میان استادانی که ایشان از خارج به ایران برای کار در دانشگاه آوردند بسیاری فارغ التحصیل دبیرستان البرز بودند. اگر چه مدیریت ایشان در دانشگاه آریامهر کوتاه و در حد یک سال بود ولی زحمات زیادی در ایجاد این دانشگاه متحمل شدند. هرهفته روزهای دوشنبه ناهار را با کادر آموزشی یکی از دانشکده ها صرف می کردند و از این طریق پیگیر حل مشکلات در دانشکده ها بودند. البته به دلیل علاقه ای که به دانشگاه داشتند برخی موارد برخورد هیجانی با مسائل می کردند. در محوطه دانشگاه چمن کاشته شده بود و ایشان هر روز به چمن ها سر می زدند و با باغبان دعوا می کردند که چرا چمن ها سریعتر رشد نمی کنند و و باغبان می گفت رشد چمن ها نیاز به زمان دارد. یا هر روز ساعت ۸ صبح جلوی درب ورودی دانشگاه می ایستادند اگر اتومبیل کارکنان با تاخیر وارد دانشگاه می شد برخورد تندی با همکاران می کردند. به همین دلیل کسانی که با تاخیر به دانشگاه می رسیدند از بیم برخورد ایشان برمی گشتند یا ساعاتی بعد وارد می شدند و چون حضور و غیابی نبود یک روز را دور از دانشگاه می گذراندند. برای خرید دستگاه ها و تجهیزات ما را به اتاق خود فرا می خواندند و فهرست سفارشات دانشکده ها را از هیئت علمی می گرفتند و می گفتند تعهد کنید که چه تاریخی این تجهیزات به ایران می رسد. عجله در رسیدن تجهیزات گاهی منجر به انتخاب های نامناسب می شد. به هرحال ایشان خدمات بزرگی به فرهنگ کشور نمودند که بسیار ستایش انگیز است.

در این جا علاقه مند هستم مختصری در مورد دانشگاه صنعتی شریف خدمتتان توضیحاتی  را ارائه کنم. اصولا در آن سال هایی که دانشگاه صنعتی شریف تاسیس شد رژیم در صدد صنعتی کردن ایران بود و برای صنعتی کردن نیاز به تغییراتی در ساختار آموزش عالی داشت. الگویی را که برای دانشگاه صنعتی شریف انتخاب کردند الگوی MIT  یا موسسه فناوری ماساچوست بود و ساختاری که در انگلستان وجود داشت دانشگاه لندن، دانشگاه آکسفورد و دانشگاه کمبریج دانشگاه هایی بودند که در زمینه علوم فعالیت می کردند و همینطور در آمریکا دانشگاه های هاروارد و پرینستون از این گروه دانشگاه ها بودند و دولت آمریکا ام آی تی را به عنوان موسسه تربیت مهندسین ایجاد کرد و هدفشان این بود که به توسعه صنعتی کشور کمک کنند. رژیم هم در ایران همین الگو را در نظر گرفت که دانشگاه های شیراز و تهران به عنوان دانشگاه های مادر در حوزه علوم انتخاب شدند. الگوی دانشگاه صنعتی شریف امپریال کالج در انگلستان و ام آی تی در آمریکا بود و همیشه به عنوان ام آی تی دوم از دانشگاه صنعتی شریف نام برده می شد. اصولا دانشگاه صنعتی شریف در سال های اولیه تاسیس با این دو دانشگاه رابطه نزدیکی داشت و تعدادی از اساتید این دانشگاه ها در دانشگاه صنعتی شریف خدمت می کردند. ارتباطات استادان دانشگاه صنعتی شریف با دانشگاه های معتبر جهان و استادان آن ها و رفت و آمد های زیاد بین آن ها یکی از دلایل موفقیت های این دانشگاه بود. در آن سال ها مرکز تحقیقات مواد و انرژی شریف در زمینه استفاده از انرژی خورشیدی و تولید انواع سلول های خورشیدی از جمله تک کریستال ها، فعالیت زیادی داشت و بودجه سالانه آن ها از طرف دولت پرداخت می شد. آقای دکتر وجدانی مدیر این موسسه بود که بعد از انقلاب به صورت یک مجموعه آموزشی پژوهشی به کرج منتقل شد. ما با ارتباطی که با یکی از استادان فیزیک دانشگاه هاروارد پروفسور بوریس چالمرز بنیانگذار متالورژی در جهان و تولید تک کریستال های سلول های خورشیدی داشتیم از ایشان دعوت کردم به اتفاق همسرشان به ایران بیایند و ما را در ساخت ریبون های تک کریستال انرژی خورشیدی کمک کنند. ایشان ضمن آن که جزو اولین کسانی بودند در دنیا که تک کریستال ها را تولید کرده بودند مشاور یک شرکت آمریکایی در بوستون بودند که ریبون های تک کریستال انرژی خورشیدی را تولید می کردند. من ایشان را چند بار برای سخنرانی به مرکز تحقیقات مواد و انرژی شریف بردم. خاطره ای که از سخنرانی ایشان در این مرکز تحقیقاتی دارم آن است هنگامی که آقای پروفسور وایت استاد امپریال کالج لندن که برای فرصت مطالعاتی در این مرکز کار می کردند در معرفی آقای پروفسور چالمرز گفتند ایشان پدر تک کریستال برای استفاده در انرژی خورشیدی هستند پروفسور چالمرز بسیار خجالت کشیدند و عرق کردند و از شرکت کنندگان در کنفرانس در خواست کردند که به ایشان اجازه دهند تا کت خود را در آورند و بعد گفتند کلمه پدر را نبایستی برای یک دانشمند بکار ببرید زیرا توسعه علوم و فناوری حاصل همکاری انسان های زیادی است و همگی در توسعه تمدن بشری نقش دارند.

از خاطرات دیگر من از ایشان آن است که در سخنرانی او در سالن جابرابن حیان برای دانشجویان دانشکده متالورژی در مورد انجماد فلزات، دانشجویی از ایشان در مورد اثر جابه جایی در توزیع ناخالصی ها و جدایش ها در جبهه انجماد سوال کردند گفتند من پاسخ این سوال را نمی دانم من از این پاسخ خیلی تعجب کردم. پس از اتمام سخنرانی وقتی به اتاق من رفتیم از ایشان سوال کردم چگونه این سوال نسبتا ساده را پاسخ ندادید. ایشان پاسخ دادند من در  آن لحظه حضور ذهن نداشتم و اگر پاسخ اشتباهی می دادم از من به عنوان یک فیزیکدان دانشگاه دانشگاه هاروارد پذیرفتنی نبود. هر قدر مقام فرد بالاتر باشد مسئولیت ایشان و توقعات دیگران از ایشان بیشتر است. زیرا خطاهای ایشان را دانشجویان به سهولت به عنوان بهترین پاسخ قبول می کنند.

من ترتیبی دادم که ایشان و همسرشان به اصفهان و شیراز رفته ضمن دیدار از آثار تاریخی این دوشهر سخنرانی هایی در این دانشگاه ها تحت عنوان آینده انرژی در جهان داشته باشند و در تماس با اساتید و دانشجویان این دانشگاه ها مقدمات ارتباط بیشتر و پذیرش فارغ التحصیلان این دانشگاه ها در دانشگاه هاروارد را فراهم کنند. ضمنا ایشان وقتی به آمریکا برگشتند متحیر از مهمان نوازی و استعدادهایی که برای رشد در ایران وجود دارد نامه مفصلی برای من نوشتند که چگونه ایران می تواند سریعا مراحل رشد و ترقی را پشت سر گذارد. و به عنوان امتیاز ”دیرآمدگان“ از کشورهای پیشرفته جهان پیشی بگیرد.

در سال ۱۹۸۰ من به عنوان visiting scientist  به MIT به عنوان فرصت مطالعاتی رفتم و به دلیل اتفاقات انقلاب اسلامی ایران و نرسیدن حقوق، این دانشگاه حقوق مرا پرداخت کرد و قرار بود که من به فعالیتم در آن جا ادامه دهم. ولی با تحقق انقلاب اسلامی ایران من به دلیل علاقه زیادی که به خدمت به کشورم داشتم احساس کردم که در فضای بعد از انقلاب امکان خدمت به صورت بسیار وسیع و بارزی در کشور وجود دارد به همین دلیل در سال ۵۸ به کشور بازگشتم.

در اینجا علاقه مند هستم که دانشگاه های معتبری که همواره با دانشگاه صنعتی شریف در ارتباط نزدیک بودند و اساتید آن جا به دانشگاه صنعتی شریف رفت و آمد داشتند و برخی از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف در آن جا مراحل مراحل تحصیلی خود را گذراندند. به این موسسات،  اشاره مختصری کنم. موسسه فناوری ماساچوست مشهور به  MIT  یکی از برترین دانشگاه های جهان واقع در شهر کمبریج در ایالات ماساچوست آمریکاست که پنج دانشکده ی اصلی یک کالج و ۳۲ گروه آموزشی دارد. این دانشگاه معمولا با نام اختصاری MIT شناخته می شود. ویلیام بارتون راجرز در سال ۱۸۶۱ این موسسه را بنیان گذاشت این دانشگاه یکی از مهم ترین مراکز علمی تحقیقاتی در آمریکا و جهان به شمار می رود. دانشگاه MIT همه ساله به عنوان بهترین دانشگاه مهندسی جهان انتخاب می شود. در سال ۲۰۱۲ MIT طی الگوی تحقیقاتی انجام شده توسط موسسه QS برای رتبه بندی کلی دانشگاه ها در ردیف اول بهترین دانشگاه های جهان قرار گرفت در حال حاضر براساس مجله QS درسال ۲۰۲۰ این دانشگاه در رتبه اول قرار می گیرد. مساحت پردیس دانشگاه در شهر کمبریج ۷/۰ کیلومتر مربع است که مقابل فاصله حدود یک مایلی رودی معروف به نام چارلز یا Charles river  واقع شده است که این رودخانه شهر بوستون را از شهر کوچک کمبریج که در آن دانشگاه های هاروارد و MIT که بسیار نزدیک همدیگر هستند قرار دارد. پردیس دانشگاه توسط خیابان ماساچوست به دو قسمت تقسیم می شود و پل هاروارد به آن متصل است. پردیس دانشگاه ۱۲ موزه و گالری دارد که موزه MIT  هر ساله نزدیک به ۱۲۵ هزار بازدید کننده دارد. دانشجویان در بیش از ۶۰ گروه موسیقی، تئاتر، شرکت می کنند و برخی از اعضای هیئت علمی MIT از برندگان جایزه پولیتزر هستند. دانشکده های این دانشگاه عبارتند از دانشکده علوم، دانشکده فنی مهندسی، دانشکده طراحی و معماری، دانشکده مدیریت، دانشکده علوم انسانی، هنر و علوم تجربی. این دانشگاه، دانشکده پزشکی و حقوق ندارد اما یک کالج به نام شاخه علوم و فنون بهداشتی هاروارد-در MIT وجود دارد. استادان سرشناس MIT عبارتند از: ترامپسکی، موریسله، رومانیا کوپسن، جرالد جی، ساسمن، این دانشگاه حدود هشتاد بار در رشته های مختلف جایزه نوبل و ۴۷ مدال ملی آمریکا را دریافت کرده است. از دانش آموختگان در صحنه های سیاسی و عمومی آمریکا عبارتند از بن برنکی رییس سابق federal reserve ، جان الیور نماینده سابق حوزه انتخابی ماساچوست، پیت استارک نماینده سابق حوزه انتخابی سیزدهم کالیفرنیا، لارنس سامرز رییس سابق شورای ملی اقتصاد. دانش آموختگان MIT که در سیاست بین المللی مشارکت داشتند عبارتند از وزیر سابق امور خارجه و رییس قبلی سازمان انرژی هسته ای ایران آقای دکتر علی اکبر صالحی، ماریو دراکی بانک مرکزی اروپا، راگرام جان رییس بانک مرکزی هند،دیوید میلیوند وزیر امورخارجه سابق بریتانیا، نخست وزیر سابق یونان لوکاس پاپادموس، دبیر کل سازمان ملل متحد دکتر کوفی عنان، احمد چلبی معاون سابق نخست وزیر عراق.

رنکینگ این دانشگاه عبارت است از: در رتبه بندی بهترین دانشگاه های جهان QS در سال ۲۰۲۰ این دانشگاه در رتبه یک دانشگاه های جهان و اول آمریکا قرار گرفته است. همچنین براساس رتبه بندی موسسه تایمز در سال ۲۰۲۰ این دانشگاه در رتبه پنجم دانشگاه های دنیا قرار گرفت. در مجاورت MIT دانشگاه هاروارد وجود دارد که ارتباط بسیار نزدیکی با MIT دارد. فاصله این دو دانشگاه شاید پیاده حدود ده دقیقه است. دانشگاه هاروارد دانشگاهی خصوصی در شهر کمبریج ایالت ماساچوست در ایالات متحده آمریکاست. قسمت هایی از دانشگاه هاروارد مثل دانشکده پزشکی و دانشکده بازرگانی در شهر مجاور کمبریج یعنی بوستون قرار دارد. هاروارد در سال ۱۶۳۶ میلادی یعنی ۱۰۱۵ خورشیدی توسط هیئت قانون گذاران کنونی ماساچوست ساخته شد. این دانشگاه نخستین موسسه آموزش عالی در کشور آمریکا و همچنین اولین بنیاد در آمریکای شمالی به شمار می رود نام آن در ابتدا دانشکده نو، یا دانشکده در شهرک نو بود که بعدها در سیزده مارس ۱۶۳۹ کشیشی به نام جان هاروارد ۴۰۰ جلد کتاب به کتابخانه دانشگاه و همچنین مبلغ ۷۷۹ پوند به این دانشگاه کمک نمود. قدیمی ترین موسسه آموزش عالی آمریکا به تبع نام اولین فردی که زمین و کتاب های خود را وقت ساختن آن کرد هاروارد نام گرفت. در طول ۴۰ سال ریاست چارلز ویلیام الیوت وی اصلاحات بزرگی را در این دانشگاه پدید آورد که از کارهای او می توان به دوره های انتخابی کلاس های کوچک و امتحانات ورودی اشاره  کرد. این اصلاحات بر روی آموزش و پرورش آمریکا تاثیر گذاشت و هم آموزش متوسطه و هم آموزش عالی آمریکا به این شیوه تغییر یافت. دانشگاه هاروارد یکی از بالاترین رتبه های دانشگاه ها را در سطح جهان داشته و به یکی از قدرتمندترین موسسه های مالی غیر انتفاعی دانشگاهی به اتفاق دانشگاه ییل همیشه دو رقیب در مسابقات علمی، فوتبال و یا قایقرانی بودند. درآمد دانشگاه هاروارد در سال حدود ۵/۲ هزار میلیارد دلار است و دانشگاهMIT  و استنفورد حدود ۵/۱ هزار میلیارد دلار می باشد که چندین برابر تولید ملی ناخالصی ایران است. به همین دلیل این دانشگاه ها بسیار ثروتمند و سودآور و لذا در اقتصاد آمریکا نقش بسیار موثری دارند. در سال ۱۶۳۸ آن ناحیه و دانشگاه تازه تاسیس را به نام کمبریج نامگذاری کردند که کمبریج شهر کوچکی است و به دلیل این که در نیوانگلند قرار گرفته و در حقیقت انگلیسی ها ایجاد کننده شهر کمبریج بودند لذا به نام شهر کمبریج در انگلستان این شهر کوچک، کمبریج نامگذاری شد. البته در ایجاد دانشگاه هاروارد دانشمندان آلمانی هم نقش بسیار موثری داشتند و در آموزش اساتید دانشگاه هاروارد در سال های اولیه بسیار فعال بودند. جان هاروارد در هنگام مرگ نیمی از سرمایه املاک خود را که ۷۸۰ پوند بود با ۴۰۰ جلد کتاب همانطوریکه قبلا اشاره شد به کالج بخشید و کالج ذکر شده در سال ۱۶۳۹ به افتخار او هاروارد نامیده شد و لذا تاریخچه دانشگاه هاروارد از سال ۱۶۴۰ آغاز می شود و نخستین جشن دانش آموختگان دانشگاه هاروارد در سال ۱۶۴۲ برگزار شد و برسر در این دانشگاه لوحی نصب شده است که متن آن چنین است( چون خداوند ما را به سرزمین نیوانگلند رسانید به یاری او خانه های خود را ساختیم و برای ادامه زندگانی خود وسایلی برانگیختیم و مکان های مناسبی برای پرستش پروردگار پی افکندیم و به تشکیل دولت غیر نظامی همت گماشتیم اما آرزوی بزرگی که در قلب خود می پروراندیم در پی تحقق آن روز شماری می کردیم و این آموزش و پرورش بود که سعادت جاودانه ای در پی داشت ما نمی خواستیم که دیو بیسوادی در کلیساها به جا ماند و کشیشان ما در تاریکی به سر برند.)‌

یکی از مهمترین دلایل موفقیت دانشگاه شریف آن بود که این دانشگاه بسیاری از بهترین دانشجویان ایران را جذب می کرد. علاوه بر دارندگان مدال طلای دانش آموزی در المپیادهای ریاضی، فیزیک ، شیمی و کامپیوتر هرساله تقریبا ۱۰۰۰ نفر از بهترین رتبه های کنکور رشته ریاضی و فیزیک جذب دانشگاه صنعتی شریف می شدند. این مرکز به عنوان دانشگاه MIT خوانده می شد. آقای دکتر سهراب پور که به نظر من یکی از بهترین روسای دانشگاه شریف بودند و قریب به ۱۳ سال در حقیقت طولانی ترین ریاست این دانشگاه را برعهده داشتند و برای من تعریف می کرد که به پروفسور چارمسکی در MIT تلفن زدم که از ایشان دعوت کردم که برای سخنرانی به دانشگاه صنعتی شریف بیایند ایشان به من گفت دانشگاه شریف خودش MIT است و چه نیازی است که مرا دعوت می کنید. دانش آموختگان این دانشگاه سهم عظیمی از نخبگان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران را تشکیل می دهند. این مرکز علمی تحقیقاتی در رتبه بندی دانشگاه های جهان که به وسیله موسسه معتبر تایم انجام شده است رتبه ۶۰۰ و در بین دانشگاه هایی که در ۵۰ سال اخیر تاسیس شده اند دارای رتبه ۴۷ است. دانش آموختگان این دانشگاه به دلیل اعتبار مناسب آن برای انتصاب در مدیریت های علمی، فنی و اجرایی کشور شانس زیادی داشته اند. به علاوه در آزمون های متمرکز ورودی کارشناسی ارشد از نظر میانگین نمرات و درصد قبولی از کارشناسی به کارشناسی ارشد در رشته های فنی مهندسی و علوم پایه مقام بالایی را در بین دانشگاه های کشور داشته اند. همچنین تعداد زیادی از دانش آموختگان این دانشگاه برای ادامه تحصیل عازم کشورهای دیگر می شوند. این دانشگاه دارای ۴۷۴ عضو هیئت علمی که از این تعداد ۱۸۱ نفر استاد ۱۰۵ نفر دانشیار و ۱۷۶ نفر استادیار ۲۰ مربی و ۲ نفر مربی آموزشیار بوده اند.

طی ۵ سال گذشته بیش از ۹۰ درصد پذیرفته شدگان مقطع کارشناسی کنکور سراسری دانشگاه ها با رتبه های بین ۱ تا ۱۰۰ و بیش از ۵۰ درصد پذیرفته شدگان با رتبه های بین ۱ تا ۵۰۰ دانشگاه صنعتی شریف را برای ادامه تحصیل خود برمی گزیدند.

برگزاری مسابقات جهانی برنامه نویسی دانشجویی (ACM)، ماراتون برنامه نویسی موبایل، مسابقات روبوکاپ که مربوط به مسابقات ربات هاست، مسابقات خودروهای هیبریدی و مسابقات ملی شناورهای هوشمند و ده ها برنامه متنوع و جذاب از فعالیت های عمده علمی این دانشگاه است. با انجام سالانه ده ها میلیارد تومان قرارداد ارتباط با صنعت و ثبت بیش از ۲۰۰۰ مقاله ISI  در طول ۲ سال به عنوان پیشگام دانشگاه های کشور در انجام پژوهش های کاربردی بوده و تلاش دارد تا چرخه آموزش صنعت را به نحو احسن عملیاتی سازد. همانطوری که قبلا گفته شد دانشگاه صنعتی آریامهر در ۱۰ آبان ۱۳۴۴ با هدف تربیت و تامین بخشی از نیروهای متخصص مورد نیاز ایران در  سطوح بالای علمی ایجاد شد. فرمان تاسیس دانشگاه حاوی دو ماموریت بود. نخست از دانشگاه می خواست تا متخصصانی با آگاهی وسیع علمی و کاردانی و خبرگی فنی مورد نیاز صنایع سنگین ایران را تربیت کند فرمان دوم درخواست داشت تا دانشگاه یکی از موسسات پیشرو جهان در زمینه های علمی و فنی شود. این نخستین بار بود که تحقیق علمی از طریق دستورالعمل به یک دانشگاه ایرانی ابلاغ می شد. این فرمان همچنین دانشگاه را ملزم می کرد تا کمتر از یک سال تا ۳۰ شهریور ۱۳۴۵ فعالیت خود را آغاز کند.

یکی از دلایل پیشرفت دانشگاه شریف انتخاب اساتید و مدیران فرهیخته و برجسته ای برای اداره دانشگاه بود. من از ابتدای تاسیس دانشگاه شریف با تمام مدیران دانشگاه از آقای دکتر مجتهدی گرفته تا آقای دکتر فتوحی در ارتباط و آشنا بوده ام. متاسفانه مدیریت برخی از این مدیران بسیار کوتاه بود و حدود یک سال بود نظیر آقای دکتر مجتهدی، پروفسور رضا، دکتر مهران، دکتر حسینعلی انواری، دکتر رنجبرو چنانچه طول مسئولیت آنان طولانی تر بود به مراتب بیشتر مثمر ثمر بودند.

آقای پروفسور رضا اثرات چندانی نداشتند و در برخی از موارد با اساتید با چالش هایی روبه رو بودند. به خاطر دارم بالابر کتابخانه مرکزی در جریان انتقال کتاب ها پاره شد. ایشان هیئت علمی را جمع کردند و با لحن خاص آنان را مورد خطاب قرار داده و گفتند شما که نمی توانید یک بالابر ساده را درست کنید چطور ادعا دارید که می توانید مشکلات صنعت کشور را حل کنید. البته پاسخ این نوع برخورد را شادروان مهندس پیروزنیا که ضمنا مدیریت کارگاه ها را داشتند دادند. دکتر امین مدیریت بسیار موثری داشتند و بسیار مثمر ثمر بودند. اصولا ایشان به دلیل سوابق مدیریتی خود دانشگاه را به خوبی اداره می کردند. دکتر نصر بسیار به دانشگاه علاقه مند بودند. در سال های ۵۶ که موضوع انتقال به اصفهان مطرح بود و اساتید کوشش می کردند که دانشگاه مستقل دیگری به نام دانشگاه صنعتی اصفهان تاسیس گردد و دانشگاه شریف در مکان خود ابقا گردد و من هم جزء چهار نفری بودم که از طرف شورای دانشگاه ماموریت تلاش برای ابقای دانشگاه را داشتم. روزی به دیدن آقای دکتر نصر در انجمن فلسفه در خیابان ولیعصر رفتم ایشان را در میان کتاب های کتابخانه انجمن یافتم. ولی با خوشرویی پذیرفتند و قول دادند برای ابقای دانشگاه از هیچگونه همکاری دریغ نورزند.

آقای دکتر ضرغامی که استاد دانشکده ریاضی و از خانواده شریف بودند دانشگاه را بسیار دموکراتیک و در همکاری با دیگر اساتید اداره می کردند. از ایشان خاطرات بسیاری دارم. ما قرار بود برای دانشکده یک میکروسکوپ الکترونی از شرکت معتبر جوئل ژاپن خریداری کنیم. من با این شرکت تماس گرفتم و گفتم این اولین میکروسکوپ الکترونی این شرکت است که به ایران فروخته می شود. در ژاپن معمول بود ٪۵۰ پول دستگاه هایی که برای اولین بار به کشوری فروخته می شد را دولت ژاپن برای حمایت از شرکت های تولیدی خود پرداخت کند. من پروفرما دستگاه را با ٪۵۰ تخفیف از شرکت جوئل دریافت داشتم. و چون دانشگاه بودجه ای برای خرید این دستگاه نداشت به سازمان برنامه و بودجه مراجعه و با قائم مقام رییس این سازمان ملاقات و گفت و گو کردم و مسئله تخفیف خرید میکروسکوپ و نیاز شدید دانشکده متالورژی را مطرح کردم و ایشان دستور دادند مبلغ خرید دستگاه را به دانشگاه شریف بدهند. به هر حال این دستگاه خریداری شد و آقای دکتر ضرغامی از من تشکر کردند. روزی خانم حسین زاده رییس کارگزینی دانشگاه به من تلفن کردند که به اتاق آقای دکتر ضرغامی بیایم. وقتی به آنجا رفتم حکم معاونت مالی دانشگاه را به من دادند. من به آقای دکتر ضرغامی گفتم من حساب پول جیبم را ندارم چطور می توانم این مسئولیت را بپذیرم. آقای دکتر ضرغامی وقتی عدم علاقه مرا به پذیرش این سمت دیدند ناچارا قبول کردند.

یکی از مهمترین دلایل موفقیت دانشگاه شریف ارتباط بین اساتید و اصولا تمام کارکنان دانشگاه بود. دانشکده ها خیلی باهم در تماس بودند. در بعضی از موارد تدریس یک استاد در چند دانشکده انجام می شد. شاید بهترین دوران از این جهت در زمان مدیریت خردمندانه آقای دکتر سهراب پور و آقای دکتر صالحی بود. شاید یکی از دلایل این موفقیت مدیریت طولانی این مدیران بود. اساتید اصولا فقط به وظیفه اصلی خود یعنی پژوهش و آموزش اکتفا نمی کردند بلکه در همه زمینه های اداره دانشگاه مشارکت داشتند. البته اساتید برجسته جوان ما اگر راهنمایی های اساتید باتجربه دانشگاه های معتبر جهان را بهره مند نبودند. دانشگاه با رشد شتاب آوری رو به رو نبود. یادم هست در یکی از جلسات گفتگو اساتید در مورد روش های موثر آموزش و پرورش برقرار بود یکی از اساتید معروف یکی از دانشکده ها که از دانشگاه بسیار معتبری فارغ التحصیل شده بود و بعدا هم دانشگاه را ترک کردند و به بخش خصوصی پیوستند اظهار می داشت من در سوالات امتحانی هیچ وقت مطالبی را که خودم درس داده ام سوالاتی طرح نمی کنم زیرا این ها چیزهایی است که من یاد بچه ها داده ام اما آن ها چه چیزهایی خود یاد گرفته اند. این تفکرات خیلی از اصول آموزشی فاصله داشت به هر حال در سالیان اولیه تاسیس دانشگاه این نوع تناقضات وجود داشت که به تدریج رفع شد. من حدود ۱۰ سال عضو کمیته طبقه بندی مشاغل و شورای اجرایی دانشگاه که نقش هیئت امناء را داشت بودم و خاطرات بسیار زیادی از این فعالیت ها دارم. در شورای اجرایی دانشگاه گاهی اوقات بینش های سیاسی افراد در تصمیم گیری های آموزشی مسئله فرصت های مطالعاتی و تصویب بودجه های پژوهشی برای دانشکده ها داشت که منجر به بحث های طولانی می شد. به هر حال این بخش هایی از استقرار سیستم های دموکراتیک در دانشگاه بود. یعنی دانشگاه توسط دانشگاهیان اداره می شد. وقت زیادی از ما صرف مباحث طبقه بندی مشاغل در دانشگاه می شد. ما وقتی پرونده استخدامی یکی از خدمتگذاران دانشکده را بررسی می کردیم متوجه شدیم ایشان در سوابق کاری خود بیرون از دانشگاه سال هایی خلا وجود دارد. تحقیقی که به عمل آمد معلوم شد ایشان در این مدت به دلیل سرقت چندسال زندان بوده اند. کمیته طبقه بندی مشاغل تصمیم گرفت که ایشان را اخراج کنند ولی در اثر اصرار من کمیته موافقت کرد که ایشان در دانشگاه ابقا شوند ولی این مدت زندان در سوابق ایشان منظور نگردد. این فرد در مقابل گذشتی که دانشگاه در مورد او داشت و مرتبا به افراد مختلف می گفت در طبقه بندی مشاغل دوامی چندسال خدمت مرا در نظر نگرفته است. یا فرد دیگری بود که استادکار یکی از انستیتوهای تحقیقاتی دانشگاه بود. بعد از ارزیابی سوابق استخدامی در همان سمت استادکاری ابقا شدند. ایشان همه جا می رفت و می گفت من بایستی تکنسین می شدم نه استادکار و مرتبا از من بدگویی می کرد. روزی رفتم پیش ایشان و گفتم چه مدرک تحصیلی دارید گفت سیکل دارم گفتم برای تکنسین شدن بایستی مدرک دیپلم داشت و گفتم شما چطور انتظار دارید با مدرک سیکل تکسین شوید. ایشان به هر حال عذر خواستند.

خاطره دیگری که دارم همسرم به علت بیماری تحت عمل جراحی در ایران قرار گرفت و من برای ادامه معالجات بایستی به سرعت عازم انگلستان می شدم. برای این که بخشی از هزینه های زندگی من تامین شود همکاران من در دانشکده موافقت کردند که فرصت مطالعاتی مرا در آن تاریخ قرار دهند. رییس دانشگاه به من تلفن کردند که مرا ببینند. فکر کردم ایشان در جریان بیماری همسرم قرار گرفته و تصمیم دارند در این رابطه به من کمک کنند. وقتی به دفتر ایشان رفتم گفتند من تصمیم گرفته ام شما را به سمت معاونت پژوهشی دانشگاه منصوب کنم آیا شما قبول می کنید. گفتم من همین روزها به دلیل بیماری همسرم عازم انگلستان هستم. در کمال ناباوری گفتند با فرصت مطالعاتی شما موافقت نشده است. برای من این خاطره تاسف آوری بود. آقای نخست وزیر مهندس موسوی برای من نامه ای به سفارت انگلستان نوشتند که ماهی ۱۰۰۰ پوند در اختیار من قرار دهند. البته من به سفارت ایران در انگلستان مراجعه کردم به هر حال از گرفتن این پول منصرف شدم. رییس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران آقای مهندس هاشمی طبا به من تلفن کردند که ایشان را ملاقات کنم. در دیدار ایشان گفتند ماهی ۳ هزار پوند برای من می فرستند و اگر یک پروژه مطالعاتی به انتخاب خودم انجام دهم از ایشان تشکر کردم و گفتم چون بایستی از همسرم نگه داری کنم نمی توانم پروژه ای انجام دهم گفتند هدف پروژه نیست بلکه وظیفه ما کمک به شماست. از این همه صمیمیت تشکر کردم و ضمن دو سالی که در انگلستان بودم در شرکتی کار می کردم و هزینه های بیمارستان و زندگی در انگلستان را تامین می کردم. ایرانیان قدرشناس بسیاری به خواهرزاده من مراجعه کرده و درخواست می کردند بدون آن که شناخته شوند برای من پول بفرستند. واقعا این توجهات خیلی برای من قوت قلب بود و از این که چنین هم وطنانی دارم احساس مباهات می کردم. برای گرفتن ویزا به سفارت انگلستان رفتم با یک جوان ایرانی که مذاکرات اولیه با متقاضیان ویزا انجام می داد روبه رو شدم. بیماری همسرم را سوال کرد وقتی پاسخ دادم گفت نمی توانیم به شما ویزا بدهیم چون به نظیر همسر شما که امیدی به ادامه زندگی آن ها نیست ویزا نمی دهیم. غمگین و حیران از سفارت خارج شدم ناگاه به خاطرم آمد یکی از دانشجویان سابق من رییس روابط عمومی وزارت امورخارجه است که بعدا معاون وزارت امورخارجه و سفیر ایران در انگلستان شدند آقای مهندس مرتضی سرمدی . پیش ایشان رفتم و ماجرای خود را تعریف کردم و گفتند الان برای شما ویزا می گیریم اگر سفارتخانه موافقت نکردند شما را به صورت دیپلمات به انگلستان می فرستیم. ایشان سریعا در همان روز ویزای انگلستان مرا گرفتند و مرا برای همیشه مدیون خود کردند. خداوند مهربان ایشان را همیشه در پناه خود محفوظ بدارند.

دکتر مهران از مدیران بسیار مهربان و صمیمی دانشگاه بودند که به عنوان نیابت تولیت عظمی در سال ۵۶ انتخاب شدند و چون همزمان با ریاست دانشکده من بود با ایشان ارتباط نزدیکی داشتم. ایشان چون قبلا رییس دانشگاه اصفهان بودند با مدیریت این دانشگاه که مدیریتی سنتی بود آشنا بودند و فکر می کردند که دانشگاه صنعتی شریف را به همان روش می توان اداره کرد. در اولین روزهای آمدن ایشان شورای سرپرستان دانشکده ها که بعد از شورای دانشگاه مهمترین تشکل مدیریتی در دانشگاه بود از ایشان دعوت کردند جلسه ای با ایشان داشته باشند. جلسه در اتاق شورای دانشگاه برگزار شد. ایشان وقتی وارد شورا شدند و در صندلی خود نشستند به حالت غرور آمیزی پوشه ای را که در دست داشتند جلوی خود پرت کردند تا زهر چشمی از سرپرستان دانشکده ها بگیرند من از این حالت وحشت کردم و پیش خود گفتم درگیری ها شروع شد. ایشان روبه سرپرستان کردند و گفتند بفرمایید. در این جلسه برخلاف روش معمول که بایستی فقط سرپرستان دانشکده ها شرکت می کردند روسای امور اداری و معاونت مالی و روسای مراکز تحقیقاتی نیز به دعوت آقای دکتر مهران شرکت کرده بودند. در پاسخ سوال آقای دکتر مهران هیچکسی صحبت نکرد. ایشان با کمی تغیر گفتند شما مرا دعوت به این جلسه کرده اید چرا صحبتی نمی کنید؟‌ یکی از سرپرستان پاسخ داد این جلسه سرپرستان دانشکده ها باشماست حضور بقیه همکاران ضرورتی ندارد.آقای دکتر مهران به معاونین دانشگاه، روسای امور اداری و مراکز تحقیقاتی دانشگاه گفتند من معذرت می خواهم شما لطفا این جلسه را ترک کنید. بعد گفتند حالا موضوع درخواست دعوت از من را مطرح کنید. چند ماه قبل سه نفر از اساتید دانشگاه به دلیل فعالیت سیاسی از دانشگاه اخراج شده بودند. البته این ها حق تدریس در دانشگاه را نداشتند ولی در سمت های مهمی در وزارت خانه مختلف مشغول به کار شده بودند. ما گفتیم اگر می خواهید به عنوان رییس دانشگاه و نایب تولیت دانشگاه از طرف شورای سرپرستان مورد پذیرش قرار بگیرید بایستی همکاران اخراجی مارا به دانشگاه بازگردانید. ابتدا گفتند که به دلایل امنیتی نمی شود کاری کرد ولی وقتی اصرار ما را دیدند گفتند من مراتب را از طرف شورای سرپرستان مطرح می کنم. آقای نخست وزیر که نمی دانم چه سمتی در دانشگاه داشتند در شورای سرپرستان موضوع را با آقای دکتر مهران در مراسم سلام مطرح کردند. شاه پاسخ داد به دلایل امنیتی نمی توان این افراد را وارد دانشگاه کرد. در حالیکه شاه سالن را ترک می کرد دکتر مهران گفتند پس در این شرایط اساتید دانشگاه شریف مرا به عنوان نایب تولیت عظمی نمی پذیرند. ایشان گفتند در حقیقت آقای دکتر مهران جسارت کردند. شاه در حالیکه اتاق را ترک می کرد گفت به آقای دکتر مهران  گفت با مسئولیت خود هرکاری می خواهید انجام دهید. نتیجه آن که دوستان اخراجی ما به دانشگاه برگشتند و در کمال ناباوری آقای دکتر مهران گفتند آنان در اداره دانشگاه از همکاران صمیمی ایشان شدند.

خاطره دیگری که دارم در سال ۵۶ شب های شعر در سالن ورزش دانشگاه توسط مخالفین رژیم برگزار می شد تا حدی که صف علاقه مندان به شرکت در این تجمع به خیابان آزادی نیز کشیده می شد. در جریان برگزاری شب های شعر یکی از سخنرانان دستگیر شد و آقای دکتر مهران تلاش زیادی برای آزادی او کرد و مقامات امنیتی را راضی نمودند تا او را آزاد کنند. دکتر مهران فرد دموکراتی بود خاطره دیگری که از ایشان دارم در شب های شعر دانشجویان کلاس ها را تعطیل می کردند آقای دکتر مهران به من زنگ زدند و گفتند می خواهم با دانشجویان صحبت کنم اگر ممکن است شما که رییس دانشکده هستید با من بیایید. ناچارا قبول کردم و باهم به جلوی سالن ورزش رفتیم. آقای دکتر مهران یکی از دخترهای دانشجو را از دور صدا زد و گفت بیا پیش من او پاسخ داد تو بیا جلو اگر با من کار داری ایشان و من جلو رفتیم آقای دکتر مهران از این دانشجو پرسید چرا کلاستان را تعطیل کرده اید و اینجا در محوطه دانشگاه ایستاده اید. دانشجو با تغیر جواب داد به تو چه. دکتر مهران که تحصیل کرده سوییس بود و روحیه آرامی داشت به من گفت بیا بریم و نمی شود با این دانشجو صحبت کرد و آن جا را ترک کردیم. در سال ۵۶ روزی در ساختمان مجتهدی از پشت بام آن جا مستخدم این ساختمان را از پا به طرف پایین آویزان کرده بودند. ظاهرا می گفتند او با سازمان ها امنیتی در ارتباط بوده به نمازخانه دانشگاه می رفته و دانشجویانی که در آن جا جلسه برگزار می کردند را لو می داده است. خانم فاطمه خواهر شاه که فکر می کنم رییس هیئت امنای دانشگاه بودند به دانشگاه زنگ زدند و خواستند چند نفر از روسای دانشکده های شریف پیش ایشان بروند. چهار نفر از جمله من به دفتر ایشان که ضمنا منزلشان در کاخ بود رفتیم. ایشان گفتند چرا یک مستخدم بی گناه را دانشجویان از ساختمان چند طبقه از پا به طرف پایین آویزان کرده اند و شما برای نجات او هیچ اقدامی نکردید. گفتیم چون این افراد نقاب داشتند برای ما مسجل نبود که این ها دانشجو هستند. گفتند به هر حال شما می توانستید این مستخدم را از دست این مهاجمان نجات دهید. گفتیم ما فقط در زمینه های آموزشی و پژوهشی آموزش دیده ایم. در زمینه نجات گروگان ما هیچگونه تجربه ای نداریم. ایشان گفتند در شرایط موجود معلوم نیست این رژیم تا چه مدتی دوام بیاورد و ما منزل ایشان را ترک کردیم وقتی به دانشگاه رسیدیم دیدیم مستخدم نجات یافته و تعهد کرده است که دیگر این گونه کارها را انجام ندهد.

آقای دکتر مهران برای این که به اساتید نزدیک شود دستور داد تابلوی سرپرستان دانشکده را با تابلوی رییس دانشکده تعویض کنند. اصولا در فرهنگ مدرسه شریف، اساتید از به کار بردن کلمه رییس اجتاب می کردند لذا روسای دانشکده این تابلوها را برداشته و تابلوی قدیمی جایگزین کردند.

خاطره ای از کمیته ارتقا دارم که علاقه مندم یادکنم تا با فرهنگ مدرسه شریف آشنا شوید. چند سال بود که ارتقای اساتید به دلیل کندی کار کمیته ارتقا دچار تاخیر شده بود. به گونه ای که همه اساتید حداقل ۳ پایه طلب داشتند. روزی در شورای دانشگاه آقای دکتر مهران پیشنهاد کردند شورا تصویب کند به همه استادان سه پایه داده شود. شورا با این که می دانست این اقدامی صحیح و قانونی است به این پیشنهاد رای منفی داد زیرا معتقد بود ارتقا بایستی توسط کمیته ارتقا و بررسی عملکرد اساتید انجام گیرد. آقای دکتر مهران خیلی عصبانی شد و گفت نمی دانم چرا استادان از دریافت حقوق حقه خود امتناع می کنند. روزی در شورای دانشگاه ارتقای یکی از اساتید شریف که در آن هنگام رییس یکی از دانشگاه های بزرگ کشور بود مطرح شد. آقای دکتر مهران شروع به سخن کردند و از این استاد تعریف کردند نتیجه آن که شورا به این ارتقا رای منفی داد. آقای دکتر از من پرسید که چرا شورا رای منفی داد گفتم برای اینکه شما از ایشان تعریف کردید. گفت از این به بعد برای این که فردی رای مثبت بگیرد من او را تکذیب می کنم در این صورت خلاف نظر من او رای مثبت می آورد.

گفتم این کار را نکنید و بهتر است شما در رای گیری شرکت نکنید اگر  فردی رای مساوی آورد شما با رای خود نتیجه را به دلخواه خود در می آورید. از من تشکر کردند و از آن به بعد چنین عمل می کردند.  

در سال های حدود ۵۵ دولت تصمیم گرفت دانشگاه آریامهر را به اصفهان منتقل کند. گفته می شد هدف کنترل بیشتر دانشجویان در رابطه با فعالیت های سیاسی دانشگاه بود. در زمین بزرگی در اصفهان ساختمان ها، منازل استادان و دیگر نیازها ساخته شد. برای آموزش، استادان این دانشگاه شاگردان اول دانشگاه آریامهر تهران را به بهترین دانشگاه های جهان برای اخذ دکتری فرستاده شدند. به همین دلیل وجود این اساتید باعث بالارفتن اعتبار این دانشگاه شد و فارغ التحصیلان برجسته ای از این دانشگاه فارغ التحصیل شدند. در سال ۵۶ وزارت علوم گرفتن دانشجو برای دانشگاه آریامهر تهران را متوقف کرد حتی در کنکور ورودی دانشگاه نام دانشگاه آریامهر را حذف کرد و حقوق استادان نیز پرداخت نشد. ما حسابی در یکی از بانک ها باز کردیم. مردم به خصوص کسبه بازار پول زیادی به این حساب ریختند که از نیاز مالی ما تجاوز می کرد. ما از پشت پنجره های دانشگاه از داوطلبان ثبت نام می کردیم سپس در کمیته ای بر اساس معدل دبیرستانی آن ها اقدام به گزینش کردیم. جالب آن که گزینش از طریق معدل دیپلم نتایج خوبی داد. از جمله شاگرد اول دانشکده ما از این دسته بودند که اکنون از استادان نام آوری در ایالات متحده آمریکا هستند.

شورای دانشگاه چهارنفر را انتخاب کرد از جمله من و آقای حسینعلی انواری که در تماس با مقامات کشور امکان ابقای دانشگاه در تهران را فراهم آوریم البته اساتید دانشگاه آریا مهرموافقت کرند ما دیگر دانشجویان کارشناسی نگیریم. بلکه دوره های کارشناسی ارشد و دکتری را برگزار کنیم. یعنی  post graduate university  که در جهان نمونه های معروفی وجود داشت. چند نفر از همکاران ما از برخی از این موسسات بازدید کردند. ما برای رسیدن به هدفمان با تعدادی از مقامات کشور از جمله آقای هویدا وزیر دربار، مهندس شریف امامی رییس بنیاد پهلوی، دکتر نصر رییس انجمن فلسفه مهندسی اصفیا، رییس سابق سازمان برنامه و بودجه آقای مهندس اصفیا که در آن زمان هیچ سمتی نداشتند و در یک آپارتمان کوچک زندگی می کردند و ملاقات های مکرر ما با ایشان در منزلشان انجام می شد. و برای ابقاء دانشگاه در تهران به ما کمک های زیادی نمودند.