دانشگاه صنعتی شریف

پرویز دوامی

قسمت اول

دانشگاه یکی از بنیادی ترین نهادهای جهان جدید است که هدفی دوگانه دارد. رشد علمی و دانسته های دانشجویان و تربیت و توسعه ی فردی آنان، تعلیم و تربیت امروزه جای خود را به تربیت و تعلیم داده و هدف تربیت انسان بر تعلیم اولویت بیشتری یافته است.

اگر چه در گذشته اهداف عالی دانشگاه ها آموزش بوده است، اما دهه هاست که دانشگاه های پژوهش محور سرچشمه ی نوآوری و خلاقیت در خدمت رسانی به جامعه و نقش محوری در توسعه ی اقتصادی کشورها داشته است.

علوم و جهانی شدن، تغییر ماهیت جوامع و تحولات عمیق زندگی بشر امروزی، اهداف دانشگاه ها را دستخوش تغییرات شگرفی نموده و اهداف تربیتی دانشگاه ها را یعنی تربیت انسانی بهتر و خلاق تر و جهانی بهتر در اولویت بالاتری قرار داده است.

تلفیق دانش و اخلاق موجب می گردد فارغ التحصیلان بهتری وارد جامعه شوند و از دانشجویان انسان های بهتری ساخته شود. این اهمال در نظر گرفتن مباحث اخلاق مهندسی، در آموزش های دانشگاهی کشور ما غیر قابل جبران و چشم پوشی است.

کمبود های مسئولیت پذیری دانش آموختگان دانشگاه های کشور ما در ایفای وظایف خود در صنعت کشور از کمبود های آموزشهای تربیتی در دانشگاه نشات می گیرند. دانش و اخلاق مهمترین چیزی است که مهندسان با خود از آموزشهای دانشگاهی یادگار می برند.

جوانی دوره ی شکل گیری شخصیت است و در این دوره به راحتی می توان هر نقشی را بر لوح ذهن افراد تصویر کرد. دانشجویانی که سنشان کمتر از هجده سال باشد هنوز آمادگی استقلالی را که دانشگاه برایشان فراهم می کند ندارند و کسانی هم که بیست و چند ساله اند احتمالا دیگر بزرگتر از آن هستند که تغییرات شخصیتی قابل توجهی را تجربه کنند.

دانشگاه ها دیگر این تصور را ندارند که ماموریت تعلیمی و تربیتی آن ها شامل تبدیل نوجوانان که زندگیشان توسط خانواده ها و مدارس شکل می گیرد به بزرگسالانی با عقل و درایت کافی، برای پذیرش مسئولیت زندگی خودشان و جامعه است. لازم است دانشگاه های بزرگ آرمان گرایی را به تحصیلات دوره ی کارشناسی بازگردانند تا دریابند چه پتانسیل عظیمی در اختیار دارند.

امروزه اساتید به عنوان دانشمند و محقق مورد گزینش قرار می گیرند، نه به عنوان افرادی که ارزش ها و ایده آل ها را به دانشجویان جوان سردرگم بیاموزند. اساتید خود باید الگوی اخلاق باشند تا بتوانند با همکاری با اساتید علوم انسانی راهنمای دانشجویان باشند. حسن سابقه ی تدریس تقریبا ربطی به علاقه و مهارت متقاضی موقعیت استادی در رشد دادن دانشجویان و تبدیل آن ها به افرادی بالغ و بزرگسال ندارد. جهان امروز به استادانی نیازمند است که عمق دانش شان با وسعت فهمشان تطابق دارد.

در عصر گسترش دانش، تخصص و فناوری های چند منظوره، تمرکز تخصص گرایی دانشگاه ها باید صرفا بر اذهان و افکار دانشجویان باشد. نتیجه طبیعی مسیری است که امروزه اکثر دانشگاه ها برگزیده اند. پژوهش و تعلیم پژوهشگران در دانشگاه و صنعت نیازمند دوره های طولانی مدت حداقل چهار ساله در چهارچوب اهداف دوره ای دکتری امکان پذیر است.

امروزه تمایل به مطالعات بین رشته ای و چند رشته ای مانند ” مطالعات فرهنگی” و “فکر، مغز و رفتار” در حال افزایش است. ذهن دانشجویان بایستی انعطاف پذیر باقی بماند و برای دریافت دانش آماده باشد. دانشجویان امروز دانشگاه ها بایستی باهوش، با انگیزه، با اعتماد به نفس و انعطاف پذیر باشند. بسیاری از دانشجویان ما در دانشگاه ها وقت و جوانی خود را تلف می کنند و کمتر این واژه ها در اندیشه ی آنان است. این ها مایه تاسف است. دانشگاه ها باید حول محور تعالی و برتری بگردد و بهترین دانشجویان را داشته باشد.

دانشجویان باید از هر موضوع کمی و از یک موضوع بسیار بدانند. در دنیای مدرن، افکار عمومی هوشمند شرط ضروری رشد اجتماعی است. دانشگاه های سنتی وظیفه ی خود را تعلیم افراد می دانستند. دانشگاه مدرن مهمترین کار خود را سازماندهی و پیشرو دانش بودن، می داند و هرکار دیگری را تابع این هدف اصلی قرار می دهد.

این تصور از دانشگاه در واقع شبیه چیزی است که ما امروزه موسسه ی پژوهشی می نامیم یعنی جایی که محققان برجسته برای مدت های طولانی گردهم جمع می شوند تا به دور از قید و بند الزامات تدریس کلاس، افکار برجسته ای را عرضه کنند.

همانطورکه قبلا گفته شد، بهترین نوع آموزش در دنیای مدرن و پیچیده ما، بر ساختن افراد تمرکز می کند که اندکی درباره ی همه چیز بداند و در یک محیط خاص متخصص باشد.

اثرگذاری دروس پایه ای نیازمند اساتیدی است که ذهنشان به درجه ای از پختگی رسیده باشد. این مسئله نیازمند وضوح افکار، قدرت ابراز و اشتیاق بیان است. گستردگی دروس به این شکل ایجاد می شود که واحد های درسی را به چهار حیطه ی وسیع تقسیم می کنند و از دانشجویان خواسته می شود دروسی را از هر حیطه انتخاب کنند. این حیطه ها عبارتند از ۱) زبان، تمدن معاصر و اخلاق، ادبیات، هنرهای زیبا، موسیقی ۲) علوم طبیعی ۳) تاریخ، علوم اجتماعی و سیاسی ۴) فلسفه و ریاضیات.

شهروندی و مسئولیت پذیری دو نکته ی کلیدی هستند که دانشگاه ها باید دانشجویانشان را نسبت به آن ها متعهد کنند.

تقریبا از زمانی که پژوهش به عامل مسلط در استخدام اساتید بدل شد. تدریس در بهترین حالت به عاملی بی ربط و در بدترین حالت شاید به عاملی متضاد بدل شده است.

اساتید باید برای دانشجویان آموزگارانی باشند که وظیفه شان مطلع کردن آن ها، تعلیم شخصیت، توصیه و راهنمایی در مورد هر موضوع مهمی از قبیل تفریح، مطالعه و الگوهای یادگیری که همچون یک محافظ اخلاق برای آن ها می باشند. منشا خطر و خطا را به آن ها نشان بدهند و با استدلال و با مثال « عالی ترین راه» را به آن ها نشان دهند .

پیشرفت یک دانشگاه پژوهش محور حاصل کار دودسته است. یک، پژوهشگران حرفه ای که در این زمینه تعهد مادام العمر دارند و بدنه دانشجویی با تمامی ریشه های اجتماعی و آرزو های حرفه ای که در درس خواندن خلاصه نمی شود. دوم، تصویر استادی که با خردمندی و مهارت دانشجویان را راهنمایی می کند و آرمان هر نسلی از دانشجویان است.

دانشگاه های معتبر دنیا می کوشند فکر کردن اخلاقی و موضوعات اخلاقی را در کلاس تدریس کنند. دانشگاه هاروارد1  با داشتن مجموعه دروسی درباره ی استدلال عقلانی و ارزش های معنوی و پرینستون با مجموعه دروسی به نام فکر اخلاقی و ارزش های معنوی دقیقا همین کار را می کنند. تشکیل گروه های کوچک مباحثه بهترین شیوه بحث و نظر و طرح موضوعات اخلاقی است.

اساتید فقط زمانی می توانند مشاوران خوب تلقی شوند که دانشگاه به شخصیت فردی، صداقت اخلاقی، و فرزانگی و دانایی کسانی که به عنوان استاد برمی گمارد توجه بیشتر معطوف کند. دانستن بعضی قواعد استخدامی برای دانشگاه کافی نیست بلکه به مدیریت هماهنگ و متعهد نیاز است تا به سمت تحقق هیئت علمی حرکت کند که اعضایش الگو و راهنمای خوبی برای جوانان باشند. خوشبختانه بیشتر اساتید در دانشگاه های معتبر ایران نظیر آنچه که در دانشگاه صنعتی شریف طی سالیان طولانی تجربه کرده ایم دارای درجات بالایی از راستی و درستی، وجدان و خدمت به دیگرانند. چهره های محبوبی که ” تجسمی از سادگی، مهربانی و عشق” بوده اند.

برخی نتایج شکست دانشگاه های ما در کمک به رشد شخصیتی و اخلاقی داشنجویان ما بسیار دردسرساز و یکی از مهمترین موانع توسعه ی صنعت در ایران است دست آخر این خود دانشگاه ها هستند که از این بابت متوجه بیشترین سرزنشند. آنها چون نمی دانند چه چیزی را به دانشجو عرضه کنند. برتراند راسل زمانی گفته بود انسان ها ناآگاه به دنیا می آیند نه احمق. با تعلیم و تربیت غلط است که احمق می شوند.

در سالهای اول تاسیس دانشگاه صنعتی شریف نظیر دانشگاه های بزرگ کشور، استادی یک مسند معنوی بود. کسی به حقوق و پول فکر نمی کرد. شغلی که داشت او را کاملا ارضا می کرد. شغل دانشگاهی برای کسانی که آن را به مشاغل سودآور ترجیح می دادند شرف می داد. دانشجویان غرق در تفکر بودند و نباید حواسشان با واقعیت های زندگی پرت می شد.

روحیه دانش عملی و روحیه دانش نظری هر دو خوب هستند اما باهم ناسازگارند. اگر با هم مخلوط شوند هر دو خراب می شوند. ماموریت دانشگاه ها امروزه از تعلیم و تربیت به رضایت مشتری و کسب در آمد تغییر کرده است دیگر چیزی تعلیم نمی دهد که ذهن و روح انسانی را آزادی ببخشد و آن ها را خردمند بار بیاورد. آرمان گرایی مهمترین اولویت دانشگاه باشد یه گونه ای که آموخته ها حوزه ی فراگیرتری از تفکر انسانی را شامل شود. مهمترین هدف تعلیم و تربیت دانشگاه فلسفه ی زندگی است که کرامت و شرافت را به امور انسانی وارد می کند.

منبع

۱- هری لویس-مرتضی مردیها « نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد. پژوهشکده ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تخقیقات و فناوری ۱۳۹۵. »