دانشگاه و صنعت در ایران

من حدود شصت سال است که هم در دانشگاه و هم در صنعت فعال هستم. همیشه این سوال برایم مطرح بوده است که چرا در کشور ما توجه به دانش، علم یا به عبارت دیگر فکر و اندیشه در صنعت کشور ما جایگاه نازلی دارد. چرا چنین نقصی وجود دارد؟ اگر مسئله ی توسعه ی صنعتی در کشورهای مختلف را مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که کشورهای مختلف جهان به سه طریق توسعه یافته اند. اول، کشورهایی هستند که در آن ها توجه به تولید علم و دانش و احترام به نظریات دانشمندان و اهالی فکر و اندیشه جایگاه بالایی داشته و همچنین در توسعه تمدن بشری در صد سال اخیر این کشورها نقش اساسی داشته اند. در این کشورها ابتدا دانشی توسط دانشمندان تولید شده و سپس توسط مهندسان و فناوران این دانش کاربردی شده است. به این طریق صنعتی به وجود آمده است. زیربنای صنایع آنها دانشی است که در کشور خودشان تولید شده است. نظیر کشورهایی مانند آلمان، بریتانیا، ایالات متحده ی آمریکا، فرانسه و کشورهای مشابه. یعنی این کشورها خود عامل ایجاد صنعت و صنایع زیربنایی بوده اند. کشورهای دیگری هستند که صنعت را به همراه تکنولوژی و دانش فنی  آن وارد کرده اند. نظیر ژاپن، کره جنوبی و……. . کشورهای دیگری هستند که در حقیقت تولید را وارد کرده اند نه صنعت را. کشور ما و اکثر کشورهای جهان سوم یا جنوب از این دسته از کشورها هستند و از این طریق توسعه یافته اند.  البته ما بایستی تفاوت بین صنعت و تولید را بدانیم.  اصولا تولید فعالیتی است تکرارپذیر و فاقد هرگونه نوآوری و هر کشوری می تواند کارخانه تولید محصولی را از کشور دیگر خریداری کند و در هر منطقه ای که می خواهد نظیر شهرها یا صحراها این واحد تولیدی را احداث کند. اما صنعت تولیدی است تکرار پذیر ولی همراه با نوآوری و اساس نوآوری هم پژوهش، توسعه و مهندسی است. اصولا توسعه تمدن بشری بر مبنای توجه و کاربرد چهارعامل اصلی یعنی علم، فناوری، مهندسی و ریاضیات می باشد. این نکته را بایستی به خاطر داشت که صنعت موجودی زنده است یعنی دارای حیات است. صنعت کشور ما کم و بیش از طریق تولید توسعه یافته است البته در چند دهه اخیر تفاوت هایی نیز وجود داشته است یعنی با گسترش فعالیت های پژوهشی دانشگاه ها و اقدام خردمندانه برگزاری دوره های کارشناسی ارشد و دکترا، در مواردی نتایج این تحقیقات دانشگاهی کاربردی و تجاری سازی شده و منجر به ایجاد صنایع جدیدی گردیده است. البته کاربردی کردن علوم و فناوری نیازهایی دارد که بایستی در کشور ما به آنها توجه ویژه ای مبذول شود. که یکی از مهمترین آنها عدم غفلت درتوجه به آموزشهای دوره لیسانس و تربیت نیروی انسانی در کنار تعلیم است. من چند خاطره را علاقه مند هستم که در اینجا ذکر کنم. هندوستان بعد از به دست آوردن استقلال خود از استعمار بریتانیا به رهبری مهاتما گاندی و پیروانش نظیر نهرو به فرایند نوآوری و پژوهش توجه زیادی داشته است. در یکی از روزها که نهرو به دلیل آن که فارغ التحصیل دانشگاه کمبریج بوده به انگلستان می رود و با یکی از همکلاسی های خود در دانشگاه کمبریج که استاد این دانشگاه بوده گفت و گو می کند. به او می گوید ما مردم هند برای به دست آوردن استقلال خود راه بسیار طولانی را طی کرده ایم و فداکاری های بسیاری داشته ایم. شما به عنوان یک اندیشمند و علاقه مند به پیشرفت کشورهای جهان سوم چه توصیه ای برای ما دارید؟  ایشان پاسخ می دهد که اگر می خواهید پیشرفت کنید بایستی در تمام فعالیت های خود به پژوهش و توسعه توجه کافی داشته باشید و این نکته را در تمام برنامه ریزی ها و کارهای خودتان مدنظر قرار دهید. نهرو در بازگشت به هند این ایده را سرلوحه برنامه ریزی های توسعه کشور قرار میدهد. وقتی هندوستان تصمیم به خرید اولین راکتور هسته ای از یکی از کشورهای دارنده ی این تکنولوژی می کند؛ پروفسور بابا یکی از فیزیکدانان هند به دولت پیشنهاد می کند که بهتر است ما اولین راکتور هسته ای را خودمان با دانش بومی مان بسازیم تا هنگامی که قصد خرید این فناوری را داریم با چشمانی باز آن را انتخاب کنیم. همینطور هم اقدام می شود و هند اولین راکتور هسته ای خود را به دست دانشمندان و مهندسان خود می سازد. من به خاطر دارم هنگامیکه ایران حدود سالهای 55 با شرکت سایکله در فرانسه قرار داد خرید چند راکتور هسته ای را منعقد کرد تعدادی از دانشمندان فرانسوی برای بررسی نیازهای کشور ما به ایران آمدند. در آن زمان تعدادی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف با مدیریت یکی از استادان دانشکده ی مهندسی مکانیک  (که من اسم ایشان را فراموش کرده ام و در حال حاضر در خارج از کشور هستند) طرحی برای ساخت اولین راکتور آزمایشگاهی هسته ای ایران تدوین کردند و کنفرانسی را هم در دانشگاه صنعتی شریف تحت عنوان کاربرد مهندسی مواد در انرژی هسته ای برگزار نمودند. در این کنفرانس علاوه بر دانشمندان ایرانی و اساتید دانشگاه صنعتی شریف تعدادی از پژوهشگران و مهندسان شرکت سایکله فرانسه نیز شرکت کردند. این کنفرانس در سه روز انجام شد که در آن زمان که من ریاست دانشکده ی علم و مهندسی مواد را  برعهده داشتم رییس این کنفرانس بودم. بسیاری از خبرگزاری ها با من تماس می گرفتند و راجع به ساخت راکتور هسته ای ایران سوال می کردند و من همه آن ها را  به همکارمان در دانشکده ی مهندسی مکانیک ارجاع می دادم و ایشان توضیحات لازم را ارایه می کردند به این صورت که این یک راکتور کوچک دانشگاهی است و ما تصمیم داریم آن را در ایران بسازیم. در این کنفرانس مسائل زیادی مطرح شد و کارشناسان فرانسوی نسبت به آن طرح که از طرف همکار ما ارائه شده بود اظهار می داشتند که شما در شرایطی نیستید که قادر به ساخت یک راکتور تحقیقاتی در ایران باشید، ما سال هاست که در این زمینه تجربه داریم و فرانسه در جهان بیشترین استفاده از انرژی هسته ای را دارا می باشد. خاطره ی دیگری مربوط می شود به زمانی که آقای جواهر لعل نهرو به دعوت محمدرضا شاه به ایران آمد قرار شد از تعدادی از صنایع ایران بازدید کند و محمدرضا شاه به ایشان پیشنهاد کردند که صنعت خودروی ایران که همان ایران ناسیونال سابق بود را بازدید کند ایشان کارخانه ی ایران ناسیونال سابق (ایران خودرو فعلی ) را بازدید می کند و پس از آن، در شبی که شاه یک مهمانی به افتخار ایشان ترتیب داده بود شرکت می کند. شاه از ایشان سوال می کند که آیا صنعت خودروی ما را دیدید؟ نهرو پاسخ می دهد که خیر من صنعت خودرویی ندیدم. شاه از او می پرسد که مگر شما به ایران ناسیونال نرفتید و ساخت خودروی پیکان را ندیدید؟ می گوید بله من کارخانه ی ساخت خودرو را دیدم اما صنعت خودرو را  ندیدم زیرا این تولیدی است ، وارداتی و محققان و دانشمندان شما نقشی در طراحی و دانش فنی این خودرو ندارند. منظورش این بود که شما خودتان در این زمینه نوآوری انجام نداده اید.

من در همان سال های حدود 54-55 از طرف دانشگاه صنعتی شریف طرحی برای سبک کردن خودروی پیکان تهیه کردم و این طرح را با جزئیات به مدیریت شرکت ایران خودرو ارائه کردم. شرکت ایران خودرو توسط یک  مدیریت آمریکایی اداره می شد و بلافاصله مدیریت آمریکایی من را دعوت به بازدید از  ایران خودرو کردند و بسیار مورد استقبال قرار گرفتم. به آنها گفتم که یکی از مزایای کاهش وزن خودروی پیکان این است که ما صرفه جویی زیادی در مصرف بنزین خواهیم داشت که هم به بهبود محیط زیست در کشور کمک خواهد کرد و هم برای دارندگان خودرو مزایای اقتصادی دارد. ایشان بسیار استقبال کردند و یک کارشناس انگلیسی که مسئولیت بخش متالورژی و ریخته گری ایران ناسیونال را داشت بنام آقای اسکینر به عنوان رابط به من معرفی کردند. و ایشان هم به دانشگاه آمدند و و آنجا را بازدید کردند و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتند. قرار شد که ما در این زمینه با شرکت ایران خودرو تحقیقات مشترکی انجام دهیم. چند روز از این اتفاق گذشت یکی از مهندسین ارشد شرکت ایران خودرو با من تماس گرفتند و خواستند که  به دیدنشان بروم. ایشان به من گفتند که این چه پیشنهادی است که شما برای شرکت ما تهیه کرده اید گفتم که مدیریت آمریکایی شرکت با این طرح موافقت کرده اند. او گفت خیر ما این قطعات را به صورت CKD وارد می کنیم و با مونتاژ آنها خودرو می سازیم و فروش خیلی خوبی هم داریم و مردم هم نیاز زیادی دارند و ما چرا بایستی درگیر مسائل تحقیقاتی بشویم و آنها را می توانیم از خارج از کشور خریداری کنیم. سپس گفتند که اگر شما علاقه مند هستید می توانید روی مشکلات تولید با ما همکاری کنید. البته من سال های طولانی با آقای اسکینر تا سال 57 تقریبا ارتباط نزدیکی داشتم و در رابطه با  مشکلاتی که در زمینه ی تولید داشتند با آن ها همکاری می کردم. به هر حال افسوس من آن بود که  نقش پژوهش و مشارکت دانشمندان و مهندسان ما در توسعه ی صنعتی کشور بسیار نادیده گرفته شده بود. دانشگاه صنعتی شریف که الگویی بود از MIT آمریکا و امپریال کالج انگلستان و هدف از تاسیس آن تولید علم و انتقال دانش از طریق انجام پژوهش برای صنعتی کردن کشور بود. البته در آن سالها افراد زیادی برای پاسخ به مشکلاتشان به دانشگاه مراجعه می کردند و ما هم در حد امکان با آن ها همکاری می کردیم. واقعیت آن است که دانشگاه یکی از کلیدی ترین نهادهای جهان امروز است که هدفی دو گانه دارد: رشد علمی و آگاهی دانشجویان و تربیت توسعه فردی آنان. نهادهای علمی همیشه ترکیبی از تعلیم و تربیت بوده اند. در جهان امروز به دلایل متعددی هدف تعلیم بر تربیت غلبه یافته است. به نظر من دانشگاهای ما بایستی هدف تربیت انسان بهتر و خلاق را در الویت قراردهند. من در این مورد بیشتر سخن خواهم گفت. خاطرم است که فردی به من مراجعه کرد و گفت که می خواهم دیگ زودپز را در ایران از طریق ریخته گری بسازم. سپس اضافه کرد که به آلمان رفته و تکنولوژی قالب ها را تماما خریداری کرده است و مواد اولیه را نیز آورده است. تنها قسمتی را که نخریده کوره ی ذوب آلومینیوم است و امروز آمده ام که از شما کمک بگیرم که چه نوع کوره ای را خریداری کنم؟ من به ایشان گفتم که شما یک کوره ی برقی خریداری کنید و مشخصات کوره را نیز دادم بعد گفتم اگر اجازه بدهید من برای شما کوره ای با سوخت فسیلی درست کنم و با آن شروع به تولید آزمایشی نمائیم تا بعدا کوره ی برقی را خریداری کنید. خیلی خوشحال شدند.کارگاه ایشان در خیابان پامنار در یک زیر زمین نسبتا بزرگی بود و زمانی که من به آنجا رفتم دیدم که ماشین قالب گیری و اصولا سیستم تولید از جمله مواد اولیه را از آلمان خریداری کرده اند. من سریعا این کوره را ساختم و شروع به تحقیق کردم. ایشان بسیار به من احترام می گذاشتند و می گفتند چون شما سید هستید هیچ وقت نباید جلوتر از شما قدم برداریم. اصولا من برای فعالیت های صنعتی و کار در صنعت در طول زندگی حرفه ای خودم پولی دریافت نمی کردم و احساس می کردم که دریافت پول مغایر با شغل و حرمت دانشگاهیم است. بعد از این که کوره ساخته شد و ما شروع به تولید کردیم بعد از چند ماه کار فشرده  موفق به تولید دیگ های زودپز شدیم و به بازار عرضه گردید. وقتی کار به نتیجه رسید من دیدم که این آقا به من بی احترامی می کنند  این رفتارها باعث شد که من ایشان را ترک کنم. چون من انتظار منابع مالی از آن ها نداشتم و هدفم بیشتر این بود که خدمتی برای صنعت کشورم انجام دهم. لذا  آنجا را ترک کردم و دیگر به کارگاه ایشان مراجعه نکردم تا روزی در یکی از روزنامه های کشور یک آگهی مشاهده کردم که از طرف مالک همین کارخانه نوشته بود که دیگ های زودپز ما از جنس آلومینیوم خالص است. فکر می کرد که هر چیزی که خالص باشد کیفیت بهتری دارد. چون هیچگونه اطلاعات علمی نداشت و این را در آگهی گنجانده بود من به او تلفن زدم و گفتم می دانید ظروف غذا خوری بایستی دارای ترکیب خاصی باشند که در تماس با مواد غذایی مسمومیتی ایجاد نکنند و چرا آلومینیوم خالص نوشته اید ؟ شما آلیاژ مخصوص آلومینیومی ظروف غذا خوری را از آلمان وارد کرده اید و به درستی هم از آنها استفاده می کنید ولی در معرفی آن اشتباه می کنید به هرحال ایشان از من تشکر کردند که این نکته را به آنها گفته ام و آگهی را تغییر دادند. خاطره دیگر آنکه یک روز، یکی از صنعتگران تولید کننده ی ورق های آلومینیومی به من در دانشگاه مراجعه کردند و اظهار داشتند که ورق های تولیدی من بعد از ریخته گری و نورد دارای عیوب سطحی پوسته دار شدن است. به اتفاق آقای اسلامی تکنسین باتجربه و متعهد دانشگاه به کارخانه ی او در شهر ری رفتیم و تغییراتی در کوره ی ذوبشان ایجاد کردیم و فرایند تغییر شکل شمش، نورد و همینطور عملیات حرارتی را تغییر دادیم  تا مشکلشان رفع شد. بعد از گذاردن شمش های آلومینیومی در کوره برای آماده شدن نورد و اعمال بهترین سیکل عملیات حرارتی، روی شمش هارا با گچ علامت گذاری می کردیم تا بهترین نتیجه به دست آید. وقتی که آن ها به  نتیجه رسیدند با این که من انتظار مبالغی در مقابلش را نداشتم آنها برای رد گم کردن  شماره های گچی روی شمش های ما را پاک می کردند و در نتیجه من نمی توانستم بهترین سیکل عملیات حرارتی را پیدا کنم و این برخورد باعث شد که ما سریعا آنجا را ترک کنیم. البته مثال ها بسیار زیاد دیگری هستند. من مورد دیگری که علاقه مند هستم مطرح کنم تا متوجه موانع ارتباط صنعت و دانشگاه، موانع کاربردی کردن نتایج تحقیقات در  صنایع و تلفیق علم با فناوری و تولید در گذشته در ایران شوید. روزی یکی از صاحبان کارخانه های بزرگ ظروف غذاخوری در ایران  به اتاق من آمد و گفت من به رییس دانشگاه آقای دکتر سهراب پور مراجعه کرده ام و ایشان شما را به من معرفی کرده اند. او گفت در کارخانه، ورق های آلومینیومی که تولید می کنند و با مشکلاتی روبه رو هستند از من سوال کردند که  شما می توانید به من کمک کنید و مشکل مرا حل کنید. مشکلشان را پرسیدم گفتند که روی ورق های ما پوسته هایی به وجود می‌آید که نمی توانیم از آن ها ظروف غذاخوری مناسب را درست کنیم و برای من تعریف کردند که فرد ایثارگر و خیری هستند و چندین مدرسه را ساخته اند و به وزارت آموزش و پرورش اهدا کرده اند و چه فعالیت های انسان دوستانه ای داشته و دارند. من گفتم که با توجه به این که فرایند تولید شما حداقل در دو زمینه ی ریخته گری و شکل دادن فلزات است بهتر است آقای دکتر طاهری که تخصص بسیار  بالایی در این زمینه دارند و از همکاران ما در دانشکده ی متالورژی هستند دعوت به همکاری نمائیم اما ایشان اصرار می ورزیدند آنطور که به من گفته اند که شما در همه ی زمینه ها صاحب نظر هستید خواهش می کنم که آن بخش شکل دادن را هم خودتان انجام  دهید و  من نیز ناچارا قبول کردم و همراه با آقای اسلامی که تکنسین ما بودند و فرد بسیار علاقه مندی برای کمک به صنایع و دارای تجربه ی بسیاری بودند به کارخانه که در حوالی شهرری بود رفتیم. یادم رفت که این نکته را اضافه کنم که ایشان در بدو مراجعه  سعی کردند برای جلب توجه دست مرا ببوسند که من سریعا دستم را کنار کشیدم و خواهش کردم که این کار را نکنند. مراحل نسبتا طولانی را شاید حدود دو سه ماه را طی کردیم مدل ها یا ریژهای فلزی آن ها را تغییر داده و مذابشان را تصفیه کردیم، عملیات حراراتی مناسبی را اعمال کردیم  و مراحل دقیقی را انجام دادیم. بعد از ریخته گری شمش که تغییرات زیادی در نحوه تولید آنها انجام دادیم بایستی عملیات حرارتی انجام می گرفت و کوره های عملیات حرارتی آن ها هیچ گونه وسیله ای برای اندازه گیری وکنترل درجه حرارت نداشت و مجبور شدیم برروی کوره ها اصلاحاتی اعمال کنیم حتی خود ما ترموکوپل های لازم را خریداری و نصب کردیم و بعد سیکل های عملیات حرارتی را بهینه سازی کردیم تا مشکل ایشان کاملا رفع شد. وقتی مشکلات برطرف شد من به ایشان گفتم که کارما تمام شده اگر ممکن است شما هشتصد هزار تومان بابت وسایلی که خریداری کرده ایم پرداخت کنید و اگر بخواهید که ما با شما به صورت مستمر کار کنیم  باید قرارداد مشاوری با دانشگاه منعقد کنید که کارشناسان ما به صورت مستمر نظارت بر تولیدات شما داشته باشند. وقتی این صحبت را کردم ایشان برافروخته شدند و گفتند برای چه ؟ شما هر چیزی که آورده اید با خودتان ببرید گفتم به هر حال ما بابت تحقیقات هزینه ای دریافت نمی کنیم فقط پول وسایلی که خریداری کرده ایم پرداخت کنید. ایشان بسیار عصبانی شدند و به من گفتند که شما می دانید که یک مهندس چند است؟ گفتم یعنی چی؟ گفت برای این که یک مهندس سه تومن ارزش دارد. دقیقا نمیدانستم سه میلیون تومان منظورشان حقوق ماهیانه بود یا سالیانه و گفتند که من با سه میلیون تومان یک مهندس را می خرم و در این جا می گذارم تا این کارها را انجام دهد و نیازی به همکاری شما و دانشگاه نیست. ما بسیار متاثر شدیم و شرکت ایشان را ترک کردیم . نکته ای را که علاقه مند بودم اشاره کنم این است که مسئولین برخی از  صنایع اصولا در ذهنشان جایگاهی برای دانش فنی، نوآوری، پژوهش قائل نبودند و بیشتر به سخت افزار فکر می کردند. اگر می گفتیم این ماشین تراش است می گفتند که ما این را خریداری می کنیم صاحب ماشین تراش می شویم ولی وقتی می گفتیم کار پژوهشی انجام می گیرد و حاصل این پژوهش بهبود کیفیت تولید شما یا کاهش هزینه های تولید است توجهی نمی کردند و این مسئله باعث می شد که دانشگاه در یک خلاء تحمیلی کارهای پژوهشی خود را انجام دهد و بیشتر هدف ، نوشتن مقالات علمی و فراهم کردن زمینه های ارتقا بود. سال 59-58 یکی از شرکت ها به من مراجعه کردند و گفتند ما یک کارخانه ی ریخته گری تحت فشار را با ارز دولتی در اشتهارد تاسیس کرده ایم ولی هرکاری می کنیم نمی توانیم محصولات مورد نظرمان را تولید کنیم  و احساس می کنیم که ما نیاز به تکنولوژی و دانش فنی برای تولید داریم که ما اصولا در هنگام سرمایه گذاری توجه به این موضوع مهم نداشتیم. مدیر عامل شرکت گفتند که داماد من یکی از دانشجویان شما در دانشگاه صنعتی شریف بوده و بعدا به کانادا رفته و در آن جا دکتری رشته متالورژی گرفته اند  و در یک مرکز تحقیقات بزرگی در کانادا مشغول به  کار هستند. ایشان برای من نامه ای نوشته و گفته اند که اگر می خواهید کارخانه خود را راه اندازی کنید می توانید به دانشگاه صنعتی شریف رفته و از  آقای دکتر دوامی کمک بگیرید. آن ها نیز مطابق توصیه داماد خود به من مراجعه کردند و نظر خود را مطرح کردند. من گفتم که اجازه دهید که من شرکت شما را ببینم وقتی بازدید کردم متوجه شدم ساختمان بسیار مجلل و پیشرفته ای را درست کرده اند و اتاق ها و سالن های بسیار مجهز و مدرن، ماشین آلات مدرن نظیر ماشین های CNC  متفاوت که با ارز دولتی خریداری شده بودند همه ی آن چیزهایی که لازم بود را در اختیار داشتند ولی نمی توانستند از آن ها استفاده کنند زیرا دانش فنی تولید را نداشتند به من پیشنهاد کردند که حاضرند تا 49 درصد سهام شرکت را به من واگذار کنند به شرط آن که من راه اندازی این کارخانه را انجام دهم و به دلیل داشتن 49 درصد مالکیت این شرکت همیشه بایستی مدیریت این کارخانه را در اختیار داشته باشم من هم به دلیل تجربیاتی که از قبل داشتم و حجم کار بالایی که که نیاز داشت و عدم علاقه مندی من به ترک دانشگاه، این پیشنهاد را نپذیرفتم و تا آن جایی که من اطلاع دارم این کارخانه بعدا تعطیل و مجبور شدند ماشین آلات خود را  بفروشند و هرگز به مرحله تولید نرسیدند. در همان سال ها یا کمی بعد از آن یکی از سرمایه گذاران صنعت در ایران که شرکت های صنعتی بسیاری داشته و دارند به من زنگ زدند و گفتند که کارخانه ای را خریداری کرده اند که این کارخانه قبلا با مالکیت 49 درصد یک شرکت آلمانی و 51 درصد شرکت های خودروسازی داخلی تاسیس شده بود و گفتند که من این کارخانه را خریده ام و میدانم که شما در سال ۵۸ اینجا را راه اندازی کرده اید همچنین کارخانه ای در رشت خریداری کرده اندکه قرار است  قطعات خودرو را تولید کنند من حاضرم 49 درصد سهام  آن را به شما بدهم به شرط آنکه مسئولیت مدیریت کارخانه را قبول کنید و من این پیشنهاد را نپذیرفتم بهرحال من به کارخانه آنها که در شهر تبریز بود رفتم چون سالهای 58-57 آنجا را راه اندازی کرده بودم مشاهده کردم که تمام دانش فنی و اطلاعاتی که من در آن جا باقی گذاشته بودم از بین رفته است به همین دلیل نمی توانستند محصول با کیفیت لازم را تولید کنند با توجه به اطلاعاتی که من از این کارخانه داشتم توصیه هایی به مدیریت کارخانه ارائه کردم. برخلاف انتظار این توصیه ها را آنها انجام ندادند و علتش این بود که آنها تمایل نداشتند که مالک این شرکت با دانشگاه صنعتی شریف و من که دانش فنی را در اختیار داشتم و مشکلات آنها را به مدیرعامل گزارش می دادم ارتباط داشته باشند و بعد از چند جلسه ای که من به کارخانه رفتم به مدیرعامل شرکت نامه ای نوشتم که چون مشاور شما هستم لازم است به اطلاع برسانم که این افراد با من همکاری نمی کنند و لطفا به آنها بگویید که یا با من همکاری کنند که مسائلشان را حل کنم در غیر این صورت آنجا را ترک می کنم. ایشان پاسخی به من ندادند و متوجه شدم که آنها یک استاد دانشگاه دیگری را که تجربه مرا در راه اندازی کارخانه نداشت دعوت به همکاری کرده اند و تمایل داشتند که به طریقی، به دلیل اطلاعات و تجربه گرانبهایی که من داشتم من را از آنجا خارج کنند. لازم به یادآوری است که سال 58 که جامعه ریخته گران ایران تشکیل شده بود مدیریت آن شرکت که از طرف سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران انتخاب شده بود به جامعه ریخته گران آمدند و گفتند که شرکت ماهله آلمان که 49 درصد سهام شرکت ما را داشته است چندین شرکت مشابه در ترکیه و هندوستان و کشورهای دیگر ایجاد کرده است و در تولید این قطعه خودرو معروف ترین شرکت اروپایی می باشد. این شرکت بعد از انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد و کارخانه آماده ی بهره برداری را بدون هیچگونه دانش فنی برجای گذاشت. نکته جالب آن بود که بدانیم تعدادی از مهندسین آنها در شرکت ماهله آلمان دو سه سالی کارآموزی کرده بودند. ایشان گفتند می خواهیم از یکی از شرکت های همکار ماهله در هند یا ترکیه کارشناس بیاوریم و کارخانه را به کمک آنها راه اندازی کنیم و توصیه شما چیست که به کدام یک از این شرکت ها مراجعه کنیم ؟ گفتم اجازه دهید من کارخانه شما را بازدید کنم و وقتی به آنجا رفتم و همانطوریکه قبلا گفتم دیدم تعدادی از مهندسین این کارخانه در ماهله آلمان دوره دیده اند گفتم که اجازه بدهید که ما خودمان با همکاری این افراد دوره دیده کارخانه را راه اندازی کنیم. اوایل انقلاب بود شور و شوق زیادی بین اساتید و مهندسین دانشگاه ها برای راه اندازی  صنعت کشورمان بود و می خواستیم  کمک کنیم تا کشور به سرعت به طرف صنعتی شدن برود. ایشان هم قبول کردند. پس گفتم قراردادی با جامعه ریخته گران ببندید به مبلغ20 هزار تومان که این 20 هزار تومان پول اتوبوسی بود که به تبریز می رفتیم و برمی گشتیم و من هروقت که می رفتم معمولا یک هفته آن جا می ماندم. فکر می کردم که مهندسینی که آن جا هستند چون دوره دیده اند و اطلاعات زیادی دارند و من فقط بایستی مدیریت راه اندازی را برعهده می گرفتم. ولی متاسفانه بعد از شروع کار دیدم که آنها اطلاعات زیادی ندارند وقتی از آن ها پرسیدم که چرا اطلاعاتی ندارید گفتند علتش این است که ما هر مطلبی را که از آلمانی ها می پرسیدیم می گفتند این ها به شما ارتباطی ندارد. کارخانه را ما خودمان اداره می کنیم. ما بیشتر در آنجا نقش کارگر را بازی می کردیم. من یادم است که در آنجا دو الی سه سال کار کردم حتی طراحی های فرایند تولید قطعات را تغییر دادم. مواد مخصوص که باید مصرف می شد ساختم چون شرکت های آلمانی به ما نمی دادند به خاطر آن که شرکت ماهله به آنها توصیه کرده بود که با ما همکاری نکنند ولی به هر حال کارخانه بعد از یکی دوسال به بهترین نحو راه اندازی شد و مدیریت کارخانه که از سازمان گسترش صنایع و نوسازی ایران بود، جایزه یکی از بهترین کارخانجات تولیدی را دریافت کرد. یکی از روزها یکی از دانشجویان دانشگاه به من گفتند آقای دکتر وقتی شما به این کارخانه می روید من را هم با خودتان ببرید در این هفته ای که شما کار می کنید من هم تجربه کسب کنم. من ایشان را با خودم بردم و هتلی برای من گرفته بودند گفتم که شما بیایید در اتاق پیش من باشید و بعد از یک هفته هتل برای شرکت صورت حسابی را فرستاده که اجاره اتاق تغییر نکرده ولی غذا بیشتر خورده شده است در حقیقت غذای دانشجوی مرا محاسبه کرده بودند. مدیریت این شرکت به من گفتند که شما بایستی هزینه ی غذای دانشجویی خود را پرداخت کنید و در حالی کار انجام شده بود و جایزه هم دریافت شده بود و مدیریت شرکت به عنوان جایزه به مکه مشرف شده بودند و متوجه شدم رفتارشان رفتار سابق نیست برای این که دیگر به من نیازی ندارند. من که هزینه ای برای چند سال کار دریافت نکرده بودم بلکه می خواستم این تجربیات ارزشمند را به یکی از دانشجوهایم منتقل کنم. به این ترتیب این شرکت فعال شد. ما در راه اندازی کارخانه های زیادی اوایل انقلاب و بعد از انقلاب فعال بودیم و در کمتر موردی بود که بعد از حل مسئله شرکت ها علاقه مند باشند که این ارتباط ادامه یابد. من در ادامه ی صحبت هایم تجربیاتی که در این زمینه دارم را ارایه خواهم کرد تا این سخنان بتوانند کمکی به توسعه ی صنعت در کشور باشد و ما در آینده با این مشکلات روبه رو نباشیم. این خاطرات ادامه دارد

 

پرویز دوامی

دانشگاه صنعتی شریف